کد مطلب: ۶۸۵۴
تعداد بازدید: ۱۳۵
تاریخ انتشار : ۰۳ آبان ۱۴۰۲ - ۰۹:۱۸
امامت و امامان (ع) | ۱۵
در فلسفه و كلام اين مطلب نيز به اثبات رسيده كه علوم وحيانى‌ از سنخ علوم مفهومى‌ و حصولى‌ نيست كه به وسيله‌ی حواس ظاهر از خارج گرفته شود بلكه حقايقى‌ است نورانى‌ كه به وسيله‌ی فرشته وحى‌ در باطن ذات پيامبر افاضه و اشراق مى‌‏شود، و با چشم باطن آنها را مشاهده مى‌‏كند و با گوش باطن استماع مى‌‏نمايد. چون چنين است مرتكب خلاف و گناه نمى‌‏شود و معصوم است.

بخش دوّم: اهل‏بيت (ع) از ديدگاه قرآن و حديث | ۵


مقام امامت‏


شناخت صحيح مقام و منزلت واقعى‌ امامت و تعيين مصاديق آن، براى‌ مسلمانان امرى‌ ضرورى‌ و سرنوشت ساز بوده و در احاديث فراوان بدان تأكيد شده است. در علم كلام اين مسئله مطرح است كه آيا براى‌ رسيدن به مقام امامت، وجود شرايط خاصى‌ ضرورت دارد يا اين كه هر انسانى‌ مى‌‏تواند بدان مقام منصوب گردد؟ و اگر شرايط خاصى‌ لازم است كدامند؟ به عبارتى‌ ديگر، آيا امامت يك مقام ذاتى‌ و باطنى‌ است يا صورى‌ و اعتبارى‌ كه با نصبِ بدان مقام به وجود مى‌‏آيد؟ و امكان زوال هم دارد؟ در مسئله نبوّت و پيامبرى‌ نيز همين اختلافات وجود دارد. در بحث نبوت به اثبات رسيده كه پيامبرى‌، مقام واقعى‌ و باطنى‌ است كه در تصدّى‌ آن مقام، كمالات و شايستگى‌ ذاتى‌‏ ضرورت دارد، اگر حضرت محمد(ص) مقام نبوت برگزيده شد به جهت كمالات ذاتى‌ و نفسانى‌ او بوده و امكان نداشت شخص ديگرى‌ مانند ابوجهل و .... از جانب خداى‌ متعال بدان مقام برگزيده شوند. نبوت به معناى‌ ارتباط مستقيم يك انسان با جهان غيب و دريافت علوم و معارف وحيانى‌ از جانب خداى‌ متعال است، و هر انسانى‌ شايستگى‌ چنين امر مهمى‌ را ندارد.
در بحث نبوت چند مسئله به اثبات رسيده كه در اين جا به خلاصه‏ اى‌ از آنها اشاره مى‌‏شود:
1. زندگى‌ انسان در اين زندگى‌ دنيوى‌ خلاصه نمى‌‏شود بلكه پس از مرگ نيز زندگى‌ ديگرى‌ دارد، و در آن زندگى‌ نيز سعادت يا شقاوتى‌ خواهد داشت.
2. وسيله‌ی سعادت يا شقاوت اخروى‌ و نفسانى‌ انسان، در همين جهان و با اعمال و اخلاق و عقايدش فراهم مى‌‏شود.
3. بشر در شناخت برنامه‌ی صحيحِ زندگىِ دنيوى‌ و اخروى‌، جسمانى‌ و نفسانىِ خود ناتوان است، و دراين رابطه نياز به رهنمودهاى‌ خداى‌ متعال دارد.
4. خداوند عليم و حكيم و عادل كه انسان را با اين همه ظرافت و زيبايى‌ آفريده و در آفرينش او هدفدار بوده و از نيازهاى‌ جسم و جان او و راه‏هاى‌ سعادت و شقاوت‏اش اطلاع داشته هرگز او را در ضلالت و گمراهى‌ رها نمى‌‏سازد بلكه مقتضاى‌ الطاف بى‌‌پايانش چنين است كه براى‌ هدايت او پيامبرانى‌ را بفرستد و علوم و معارف و برنامه و وظايف لازم را در اختيارشان قرار دهد و بدين وسيله حجت را بر بندگان تمام گرداند. با اين بيان، ضرورت ارسال پيامبران به اثبات مى‌‏رسد.
با دقت در همين برهان، علم و عصمت پيامبر نيز به اثبات مى‌‏رسد، چون‏ منظور حق تعالى‌ در ارسال پيامبران در صورتى‌ تأمين مى‌‏شود كه همه علوم لازم را در اختيار پيامبر قرار دهد، و پيامبر در دريافت علوم (وحى‌) و حفظ آنها و ابلاغ به مردم از اشتباه و خطا و فراموشى‌، صد در صد مصونيت داشته و معصوم باشد. وگرنه منظور خداى‌ متعال در ارشاد بندگان تأمين نخواهد شد.
در فلسفه و كلام اين مطلب نيز به اثبات رسيده كه علوم وحيانى‌ از سنخ علوم مفهومى‌ و حصولى‌ نيست كه به وسيله‌ی حواس ظاهر از خارج گرفته شود بلكه حقايقى‌ است نورانى‌ كه به وسيله‌ی فرشته وحى‌ در باطن ذات پيامبر افاضه و اشراق مى‌‏شود، و با چشم باطن آنها را مشاهده مى‌‏كند و با گوش باطن استماع مى‌‏نمايد. چون چنين است مرتكب خلاف و گناه نمى‌‏شود و معصوم است. و چنين شخصى‌ وجوب اطاعت دارد و مى‌‏تواند براى‌ مردم الگو «اسوه حسنه» باشد. انكار يا ترديد در لزوم علم و عصمت در پيامبر به منزله انكار ضرورت نياز به وجود پيامبر خواهد بود.
چكيده سخن اين كه پيامبر از جنبه نفسانى‌ انسانى‌ كامل و ممتاز و برگزيده است كه مى‌‏تواند با عالم غيب ارتباط برقرار سازد، علوم و معارف و احكام و قوانين شريعت را دريافت كند و آنها را بدون كم يا زياد در اختيار بندگان قرار دهد، همين است مقام شامخ نبوّت كه انسان‏هاى‌ عادى‌ در رسيدن بدين مقام دسترسى‌ ندارند. در عين حال پيامبر از جنبه‏هاى‌ جسمانى‌ با ديگر انسان‏ها تفاوتى‌ ندارد. در اصل وجود و همه افعال و حركات و سكناتش به خدا نياز دارد. از خدا روزى‌ مى‌‏گيرد، خسته و فرسوده و بيمار مى‌‏گردد. براى‌ معالجه بيمارى‌‏هايش به دارو و درمان پناه مى‌‏برد. با مرور زمان فرسوده و پير مى‌‏شود و هنگامى‌ كه اجلش فرا رسيد چاره‏اى‌ جز مرگ ندارد.
با توجه به آنچه گفته شد مى‌‏توانيد به مقام واقعى‌ پيامبر و امتيازهاى‌ ذاتى‌ او پى‌ ببريد.[1]
اكنون كه با مقام شامخ نبوت به طور اجمال آشنا شديد مى‌‏توانيد به مقام شامخ ولايت و امامت نيز پى‌ ببريد. چون امامت تداوم راه نبوّت مى‌‏باشد.

در اين ‏باره بايد به چند نكته مهم كه درجاى‌ خود به تفصيل به اثبات رسيده توجه كرد:
اول: حضرت محمد(ص) خاتم پيامبران و دين اسلام هميشگى‌ است و تا قيامت باقى‌ خواهد ماند.
دوم: دوران رسالت پيامبر اكرم(ص) بيش از بيست و سه سال نبوده و با توجه به انواع مشكلاتى‌ كه براى‌ تازه مسلمانان وجود داشت براى‌ پيامبر امكان نداشت همه علوم و معارف و احكام گسترده اسلام را در اختيار عموم مسلمانان قرار دهد تا براى‌ آيندگان محفوظ و باقى‌ بماند.
سوم: بخش عظيمى‌ از احكام اسلام، سياسى‌، اجتماعى‌، قضائى‌، اقتصادى‌ و ... است كه پيامبر اكرم در زمان حيات خود آنها را به اجرا مى‌‏گذاشت و بدين وسيله امت اسلام را اداره مى‌‏كرد و در اين جهت بر مردم ولايت داشت، و از حريم اسلام دفاع مى‌‏كرد.
بنابراين بايد بعد از پيامبر شخص يا اشخاصى‌ وجود داشته باشند تا همه مسئوليت‏هاى‌ پيامبر را بپذيرند و در تحقّق آرمان‏هاى‌ او تلاش كنند. اين فرد يا افراد خليفه پيامبر و امام ناميده مى‌‏شوند و همانند پيامبر بر مردم ولايت‏ دارند و راه او را ادامه مى‌‏دهند. امامت، تحكيم و اتمام دين و نظام مسلمين مى‌‏باشد. چنان كه بشر به پيامبر نياز دارد به همان دليل به وجود امام نيز نياز دارد، منظور حق تعالى‌ در ارسال پيامبر و ارشاد و هدايت مردم در صورتى‌ تأمين و تكميل مى‌‏شود كه بعد از او امامى‌ باشد تا اهداف او را پى‌‏گيرى‌ كند وگرنه رسالت او عقيم و ناتمام خواهد بود.
با همين بيان مى‌‏توان نتيجه گرفت كه امام نيز بايد همانند پيامبر به همه‌ی علوم و معارف و احكام و قوانين شريعت كاملا آگاه باشد تا مردم در غياب پيامبر و در طول زمان‏ها به احكام واقعى‌ اسلام دسترسى‌ داشته باشند وگرنه رسالت پيامبر عقيم و حجت بر بندگان ناتمام خواهد شد.
هم‏چنين امام نيز بايد همانند پيامبر در حفظ احكام دين و ابلاغ آن‏ها به مردم از خطا، اشتباه، فراموشى‌ و تخلّف از انجام وظايف دينى‌، صد در صد مصون و معصوم باشد، وگرنه الطاف الهى‌ به بندگان ناتمام خواهد بود. چنين فرد عالم و معصومى‌ مى‌‏تواند از جانب خدا واجب الاطاعه، و براى‌ مردم امام و پيشوا و الگو باشد.[2] تفاوت مهمى‌ كه امام با پيامبر دارد در اين است كه پيامبر در دريافت احكام و قوانين شريعت از وحى‌ الهى‌ و نزول فرشته وحى‌ برخوردار بود، اما امام از وحى‌ و ارتباط مستقيم با خداى‌ متعال برخوردار نيست، بلكه علوم و معارف و احكام و قوانين شريعت را از پيامبر دريافت مى‌‏كند.
چكيده سخن اين كه امام انسان كامل و برگزيده‏اى‌ است كه از همه علوم و معارف و احكام دين آگاه، از خطا و اشتباه و نسيان معصوم، از ارتكاب گناه مصون، از جهت علم و عمل به حدى‌ رسيده كه همه كمالات انسانى‌ در او به فعليت رسيده و مى‌‏تواند پيشوا و امام امت باشد. انكار يا ترديد در هر يك از اين مزاياى‌ ذاتى‌ به منزله نفى‌ ضرورت وجود امام و در نتيجه نفى‌ ضرورت وجود پيامبر خواهد بود.[3]


خودآزمایی


۱- وسيله‌ی سعادت يا شقاوت اخروى‌ و نفسانى‌ انسان کدام است؟
۲- منظور حق تعالى‌ در ارسال پيامبر و ارشاد و هدايت مردم در چه صورتى‌ تأمين و تكميل مى‌‏شود؟

 

پی نوشت ها

 

[1]. اگر خواهان تفصيل بيشتر هستيد مى‌‏توانيد به كتاب‏هاى‌ كلام و فلسفه مراجعه نماييد.
[2]. از آيات و احاديث فراوان نيز همين مطلب استفاده مى‌‏شود. براى‌ اطلاع بيشتر به كتاب‏هاى ‌‏كلامى‌ درباره‌ی «امامت» مراجعه كنيد.
[3]. ما همه‌ی مسائل مربوط به امامت را در كتاب بررسى‌ مسائل كلى‌ امامت و كتاب الگوهاى‌ فضيلت و اوائل همين كتاب با تفصيل بيشتر نوشته ‏ايم.

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: